آدمک دراین آتشکده ی سرد
در این دنیا که غمکده ایست پر زدرد
من در آن خاموشم
من در آن در سکوتم
آه آدمک تو چرا نمی خندی
چرا در سرد خانه ی مهر
عشق من یخ نمی زند
آدمک از آن لحظه که خندیدم گریه ام آمد
چون تو نبودی تا دلیلم برای خنده باشی
آدمک آتشکده ام را بسوزان
ومرا در شعله هایش فرو ریز تا در آن معنای عشق رادرک کنم